English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5186 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
instant U مربوط به ماه جاری
instants U مربوط به ماه جاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
rules of procedure U قوانین مربوط به روش جاری
Other Matches
drivel U اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
customs of the services U مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
current cost accounting حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
running key [کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
interfluent U در هم جاری
groovy U جاری
sluicy U جاری
gushing U جاری
running water U اب جاری
sister in law U جاری
interfluous U در هم جاری
current cell U سل جاری
running U جاری
current U جاری
going U جاری
present-day U جاری
currents U جاری
actuals U جاری
volant U جاری
pourer U جاری
yield U جاری شدن
current assets U دارایی جاری
standing order U دستور جاری
callendar year U سال جاری
standing orders U دستور جاری
checking account U حساب جاری
checking accounts U حساب جاری
electrodynamics U الکترسیته جاری
tidal volume U حجم جاری
yielded U جاری شدن
yields U جاری شدن
competitive price U قیمت جاری
currently U بطور جاری
circulating asset U دارایی جاری
ooze U جریان جاری
current accounts U حساب جاری
current account U حساب جاری
liquid limit U حد جاری شدن
current asset U دارایی جاری
current liability U بدهیهای جاری
current loop U حلقه جاری
perfuse U جاری ساختن
current price U قیمت جاری
current ratio U نسبت جاری
current yield U بازده جاری
demand deposit U سپرده جاری
routine U خط مشی جاری
routine U روش جاری
oozed U جریان جاری
oozes U جریان جاری
oozing U جریان جاری
routines U روش جاری
routines U خط مشی جاری
routinely U روش جاری
current liability U بدهی جاری
current liabilities U بدهیهای جاری
current assets U دارائیهای جاری
standing U روش جاری
rules of procedure U روش جاری
current budget U بودجه جاری
current cell indicator U نشانگر سل جاری
current date U تاریخ جاری
current expenditure U هزینه جاری
current files U پروندههای جاری
present income U درامد جاری
present consumption U مصرف جاری
current income U درامد جاری
current instruction U دستورالعمل جاری
disembogue U جاری شدن
current liabilites U بدهیهای جاری
routinely U خط مشی جاری
trills U جاری شدن
yeild U جاری شدن
The regulations in force . U مقررات جاری
account cuurent U حساب جاری
trill U جاری شدن
excurrent U جاری شونده
During (in)the current year. U درسال جاری
yeild point U حد جاری شدن
trilled U جاری شدن
working capacity U سرمایه جاری
AC U حساب جاری
currents U جاری و روان
bank overdraft U حساب جاری
flowed U جاری شدن
flows U جاری شدن
current U جاری و روان
flow U جاری شدن
Blood was running . U خون جاری شد
sniveling U ازبینی جاری شدن
tapping U از شیر اب جاری کردن
tapped U از شیر اب جاری کردن
tap U از شیر اب جاری کردن
bleeds U خون جاری شدن از
snivelled U ازبینی جاری شدن
current rate of growth U نزخ رشد جاری
bleed U خون جاری شدن از
the th inst U پنجم بماه جاری
pour point U نقطه جاری شدن
snivels U ازبینی جاری شدن
print U پس از اتمام کار جاری
current directory U دایرکتوری جاری یا فعلی
flows U جریان جاری کردن
outflow U به بیرون جاری شدن
pronounce the formula of a specified U صیغه جاری کردن
at the current rate of exchange U به نرخ جاری ارز
flowed U جریان جاری کردن
flow U جریان جاری کردن
printed U پس از اتمام کار جاری
prints U پس از اتمام کار جاری
outflows U به بیرون جاری شدن
jet U مانندفواره جاری کردن
jets U مانندفواره جاری کردن
jetted U مانندفواره جاری کردن
jetting U مانندفواره جاری کردن
current account balance U تراز حساب جاری
standing operating procedures U روش جاری مخابرات
snivelling U ازبینی جاری شدن
at the current rate of exchange U به نرخ مبادله جاری
sniveled U ازبینی جاری شدن
pour U افشاندن جاری شدن
pouring U جاری شدن یا ساختن
poured U افشاندن جاری شدن
pour U جاری شدن یا ساختن
standing operating procedures U روش جاری عملیاتی
active a ccount U حساب متحرک یا جاری
daily routine U عادت جاری روزانه
flux U جاری شدن گداختن
circulate U جاری شدن (مثل آب در لوله یا هوا در ساختمان)
checking accounts U حساب جاری بانکی
balance on current account U مانده حساب جاری
checking account U حساب جاری بانکی
circumfluent U جاری شونده دراطراف
poured U جاری شدن یا ساختن
pours U افشاندن جاری شدن
payment on open account U پرداخت در حساب جاری
pours U جاری شدن یا ساختن
passbook U دفتر حساب جاری
pouring U افشاندن جاری شدن
pass book U دفتر حساب جاری
blood U خون جاری کردن
snivel U ازبینی جاری شدن
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
routinely U جریان عادی عادت جاری
emanated U جاری شدن تجلی کردن
flow U جاری بودن روان شدن
emanates U جاری شدن تجلی کردن
emanating U جاری شدن تجلی کردن
flowed U جاری بودن روان شدن
profluent U جاری بمقدار زیاد ساری
routines U جریان عادی عادت جاری
emanate U جاری شدن تجلی کردن
hangup U توقف ناگهانی برنامه جاری
routine U جریان عادی عادت جاری
Applicants flooded in. U سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
ancestral file U که فرزند فایل جاری است
confluent U باهم جاری شونده متلاقی
winterbourne U رودی که در زمستان جاری میشود
newsreel U فیلم اخبار جاری روز
newsreels U فیلم اخبار جاری روز
flows U جاری بودن روان شدن
conducting U جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
conducted U جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
slobbers U تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
conducts U جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
riffle U اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
riffled U اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
riffles U اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
conduct U جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
currency depreciation race U تجدید نظر در قیمت پول جاری
slobber U تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
move to tears U اشک از چشمان کسی جاری شدن
riffling U اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
slobbering U تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
age of moon U تعداد روزهای گذشته از ماه جاری
shape factor U نسبت لنگرپلاستیک به لنگر جاری شدن
slobbered U تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
Recent search history Forum search
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
2تعریف فونتیک چیست؟
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1life cycle ceremonies
1It's not business to you
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
2شما اهل کجا هستید
1offshoring
2ظروف یکبار مصرف بصورت عامیانه به انگلیسی چی میشه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com